خبرگزاری مهر، گروه بینالملل - امیرمحمد اسماعیلی، مریم خرمائی: از زمان روی کار آمدن «جو بایدن» به عنوان رئیس جمهور آمریکا، شاهد افزایش برخی از نا آرامیهای اجتماعی در عرصه سیاست داخلی و خارجی این کشور بودهایم که از جمله میتوان به دست و پنجه نرم کردن واشنگتن با بحران کرونا و مسائل مربوط به دیوار مکزیک اشاره کرد.
در بخش سیاست خارجی نیز ایالات متحده بر خلاف دو دهه قبل با نظام بینالملل چند قطبی مواجه است که علاوه بر قدرتهای جهانی و بازیگران بزرگی همچون اتحادیه اروپا، چین و روسیه، قدرتهای منطقهای مانند ایران را نیز در بر میگیرد.
در بُعد داخلی، دست کم طی دو سال گذشته، آمریکا تغییرات اجتماعی بسیاری را تجربه کرده است. ما شاهد آغاز جنبش «جان سیاه پوستان مهم است» بودهایم که پاسخی بود به نژادپرستی سازمان یافته که مثال بارز آن قتل «جورج فلوید» زیر فشار زانوی پلیس سفید پوست این کشور است. همچنین شاهد بودیم که چگونه جامعه آمریکایی که ادعای پیشرفت و دموکراسی دارد؛ پذیرای شعارهای پوپولیستی دونالد ترامپ رئیس جمهور سابق این کشور بود تا آنجا که نتایج انتخاباتی ۲۰۲۰ زیر سوال رفت و دولت جدید واشنگتن فقط با عاریه گرفتن نیمی از رأی مردمی، در کاخ سفید مستقر شد. اینکه جو بایدن دموکرات با اختلاف آرای اندکی نسبت به ترامپ، برنده انتخابات ریاست جمهوری معرفی شد؛ نشانهای از دوقطبی شدن جامعه آمریکا است و او هر بار که از پنجره دفتر کار خود به بیرون نگاه میکند؛ این حقیقت تلخ را به خاطر میآورد که نیمی از مردمی که پشت حصار دیوارهای کاخ سفید زندگی میکنند؛ او را به ریاست جمهوری قبول ندارند.
در بعد داخلی، آمریکا با چالشهای اقتصادی، کاستیهای نظام درمانی، نقایص انتخاباتی و در نهایت دوقطبی شدن جامعه دست و پنجه نرم میکند که باید تدبیری برای آنها بیندیشد حمله به کنگره آمریکا در تاریخ ۶ ژانویه (۱۷ دی ۹۹) تائیدی بر دو پاره شدن جامعه آمریکایی است حال آنکه به منزله فروپاشی دموکراسی ادعایی بود که دولتمردان آمریکا تا این حد به آن مینازند. اینکه گمان کنیم با مستقر شدن بایدن دموکرات در کاخ سفید، اوضاع به روال عادی بازگشته؛ به بیراهه رفتهایم چرا که طبق نظرسنجی انجام شده از سوی مؤسسه «گالوپ» که دو روز پیش منتشر شد، محبوبیت بایدن با کاهش شش درصدی به ۵۰ درصد رسیده است که این رقم پایینترین سطح میزان محبوبیت وی از زمان روی کار آمدن دولت جدید واشنگتن در ۲۰ ژانویه است. رقم ۵۰ عدد خطرناکی است چرا که بار دیگر به بایدن یادآوری میکند که فقط رئیس جمهور نیمی از مردم آمریکا است.
از سوی دیگر، کاستیهای نظام درمانی آمریکا و سیاستهای اشتباه دولتمردان واشنگتن، این کشور را به لحاظ میزان تلفات همه گیری کرونا، در صدر کشورهای جهان قرار داده است. پاسخ به این سوال که چگونه کشوری با این سطح از پیشرفت علمی، ادعای برتری فناوری و در نهایت دارایی اقتصادی، تا این اندازه در سطح ملی در مهار کووید ۱۹ عاجز بوده؛ همچنان بی جواب مانده است حال آنکه سستی آمریکا در رسیدگی به این موضوع، ادعای رهبری این کشور در حل چالشهای جهانی را نیز زیر سوال برد.
در رابطه با این موضوعات، خبرنگار مهر گفتگویی با «رابرت شاپیرو» رئیس سابق دپارتمان علوم سیاسی دانشگاه کلمبیا آمریکا داشته است. وی در پاسخ به این سوال که علت اصلی چالشهای درونی جامعه آمریکا چیست؛ با تائید این نکته که «اختلافات اجتماعی جدی» از مدتها پیش بر این جامعه حاکم بوده است؛ گفت: بیماری کرونا تأثیرات مشهود و گستردهای بر شرایط اقتصادی، مسائل نژادی و نابرابری در دسترسی به بخش درمانی در آمریکا ایجاد کرده است.
این استاد دانشگاه که سمتهایی چون قائم مقامی مؤسسه سیاستگذاری و تحقیقات اقتصادی و اجتماعی (ISERP) را نیز در کارنامه خود دارد و در حال حاضر عضو انجمن پیشبرد علوم آمریکا است؛ در ادامه این مبحث، ابراز امیدواری کرد که در نهایت، ساختار سیاسی آمریکا قابلیت انطباق با این چالشها و حل معضلات اجتماعی را داشته باشد.
شاپیرو همچنین با توجه به حادثه حمله به کنگره آمریکا و منازعات موجود بر سر نحوه برگزاری انتخابات (طرح تقلب از بابت استفاده از نوع خاصی از دستگاههای رأی گیری الکترونیک) و نتایج نهایی (که شاهدی بر دوقطبی شدن جامعه آمریکا بود)؛ با خوشبینی این ادعا را مطرح کرد که «آمریکا میتواند انتخاباتی آزاد و خوب داشته باشد که رهبران برآمده از آن، تلاش خواهند کرد این مشکلات را بهتر از رهبران قبلی مرتفع کنند و دولت «بایدن» هم از ظرفیتهای بهتری به نسبت دولت ترامپ برخوردار است حال آنکه این مسئله با توجه به منازعات انتخاباتی پیش آمده، نقایصی نیز دارد».
اما از این تعارفهای کمابیش خوشبینانه که بگذریم، بسیاری از اندیشمندان جامعه جهانی، حمله به کنگره آمریکا را نماد افول هژمونی این کشور تلقی کردند. به عنوان مثال، «ریچارد هاس» رئیس اندیشکده شورای روابط خارجی آمریکا، همان روزها در یک رشته پیامهای توئیتری نوشت: ما شاهد تصاویری بودیم که من هرگز تصور نمیکردم اینجا در پایتخت این کشور ببینم ولی در پایتخت دیگر کشورها چرا. هیچکس در جهان احتمالاً دیگر شاهد احترام، ترس یا وابستگی به ما همچون گذشته نخواهد بود. اگر بنا به آغاز دوره پسا آمریکای تاریخ باشد، به طور قطع از همین امروز شروع شده است.
هاس همچنین گفته بود: زمان زیادی طول میکشد تا ما بار دیگر، متحدانمان را برای تکیه به خودمان متقاعد کنیم.
در بخش سیاست خارجی، ایالات متحده بر خلاف دو دهه قبل با نظام بینالملل چند قطبی مواجه است که علاوه بر قدرتهای جهانی و بازیگران بزرگی همچون اتحادیه اروپا، چین و روسیه، قدرتهای منطقهای مانند ایران را نیز در بر میگیرد البته رابرت شاپیرو، در ادامه گفتگو با خبرنگار مهر، سعی کرد با گفتن جمله «آمریکا در حال فروپاشی نیست» تا حدی نگاه بدبینانه هاس را نسبت به آینده آمریکا در عرصه جهانی تعدیل کند؛ اما او نیز در نهایت به این واقعیت اذعان کرد که «چین و اروپا در حال تبدیل شدن به مراکز قدرت اقتصادی هستند» حال آنکه حوزه اعمال نفوذ چین از این هم فراتر رفته و «این کشور در حال تبدیل شدن به قدرت نظامی منطقهای بسیار قدرتمندی است».
شاپیرو در تکمیل اظهارات خود افزود: روسیه نیز همچنان یک قدرت نظامی به حساب میآید. ایران هم به عنوان یک قدرت منطقهای مطرح است. آمریکا مانند قبل رهبری جهان را در دست ندارد، اگرچه این وضعیت میتواند تغییر کند.
از سوی دیگر، این روزها ادعا میشود که آمریکا به دنبال آن است تا در راستای سرعت بخشیدن به رویکرد چرخش به ایندوپاسیفیک که لازمه مهار روسیه و به ویژه چین است؛ تا حد چشمگیری از شمار نیروها و تجهیزات خود در غرب آسیا و شمال آفریقا (خاورمیانه) بکاهد. این در حالی است که دست کم در مورد افغانستان شاهد هستیم که آمریکا به جای خروج در حال رایزنی است تا حتیالامکان نیروهایش را در کشورهای همجوار افغانستان مستقر کند تا در هنگام لزوم راه برای بازگشت به این کشور و بازتوزیع نیروها هموار باشد!
بنابراین اگرچه مهار قدرتیابی چین اولویت اصلی آمریکا و متحدانش در قرن ۲۱ است اما، این هرگز به معنای رنگ باختن اهمیت خاورمیانه در مناسبات بینالملل نیست.
شاپیرو هم در پاسخ به این سوال که چرخش به ایندوپاسیفیک چه تأثیری بر سیاست بایدن در قبال خاورمیانه خواهد داشت؛ به خبرنگار مهر گفت: آسیا، به دلیل وجود چین از اهمیت بسیار بیشتری (برای بایدن) به نسبت خاورمیانه برخوردار است. با این حال، در هر دو مورد، نگاه بایدن تا حد ممکن، به سمت فرصتهای دیپلماتیک و چندجانبه گرایی است.
البته این اظهارنظر شاپیرو را باید در چارچوب تعریفی که آمریکاییها از دیپلماسی و چندجانبه گرایی دارند؛ ارزیابی کرد چرا که از دید دولتهای حاکم بر واشنگتن فارغ از اینکه دموکرات یا جمهوریخواه باشند؛ شعارهایی نظیر دفاع از حقوق بشر و دموکراسی ابزاری برای تأمین منافع است و اگر مصلحت باشد همانگونه که اکنون شاهد هستیم؛ حتی با رژیمهای مرتجعی چون آل سعود و آل خلیفه هم سر سازگاری دارند.
نظر شما